Channel Avatar

Dr. Azarakhsh Mokri @UCcjn40kF25PEYNlmS8_3hdQ@youtube.com

35K subscribers - no pronouns :c

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران


Dr. Azarakhsh Mokri
2 months ago - 363 likes

معرفی کتاب-"چپ و راست: اهمیت روانشناختی تمایزهای سیاسی" کتابی تامل برانگیز و تا حدی تخصصی است که جان جاست استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه نیویورک حدود سه سال پیش نوشته است. چرا برخی افراد شیفته گرایشات لیبرالی می شوند در حالیکه عده ایی سرسختانه محافظه کار می مانند؟ چه تفاوت های شخصیتی در باورمندان چپ در مقابل راستگرایان وجود دارد؟ چرا انسان هایی که مخالف سقط جنین هستند همزمان تا حد زیادی مخالف مهاجران، بیمه بیکاری، آزادی اقلیت های جنسی و طرفدار بازار آزاد می شوند؟
جاست به گروهی از روانشناسان سیاسی تعلق دارد که معتقدند گرایش به چپ یا راست یکی از بنیادی ترین تمایزهای بشری است و تنها ریشه در تحولات و دسته بندی های سیاسی معاصر ندارد بلکه برخاسته از تفاوت های سرشتی و روانشناختی انسان هاست. این دوگانه حتی قبل از نامگذاری در قالب چپ و راست یا لیبرال و محافظه کار به انحا مختلف وجود داشته است.
روان شناسان شخصیت معتقدند که یک دوگانه ریشه دار تکاملی در مغر یعنی میل به ثبات و گریز از ناپایداری در یک سو و میل به نوآوری و ملالت از یکنواختی در سوی دیگر بخش قابل توجه ایی از رفتار ما را رقم می زنند. بنابرین می توان تصور کرد که غلبه ولو اندک یکی از این حالات در افراد در کنار عوامل محیطی منجر به تجمع تدریجی و خود سازماندهی آنها حول محورهای خاص گردد.

جاست در تلفیق دیدگاه فوق، مدعی است دو گرایش ریشه دار ذاتی یا تکوینی ابتدایی در بشر یعنی میل به برابری در مقابل پذیرش نابرابری از یک سو و پایبندی به میراث در مقابل باز بودن به تغییر، زیر ساختی برای جذب به ایدئولوژی ها فراهم می کنند. بعبارت دیگر پذیرش یک ایدئولوژی فقط محصول تبلیغ آن، برهه تاریخی یا خاستگاه اقتصادی و موقعیتی انسان ها نیست بلکه گرایش های زیرین روانشناسی درتعامل با عناصر مذکور است که تعیین خواهد کرد ما در کدام سوی محور قرار گیریم.

اگر این دیدگاه صحت داشته باشد افرادی که گرایشات علنی یا سواد سیاسی نداشته و از دسته بندی های فوق بی اطلاع هستند نیز بصورت شهودی ولی منسجمی با یک ایدئولوژی همسو خواهند شد. جاست مدعی است که اینگونه است. همچنین این ادعا توضیح می دهد که چرا با مباحثه و گفتگو، تبلیغات یا آموزش براحتی نمی توان گرایشات سیاسی انسان ها را تغییر داد. آیا زیرساخت های تکاملی و سرشتی ما حتی به سوگیری حزبی امتداد می یابند؟ بنظر من سوال جدی است که نیاز به دقت و بحث دارد. برای شروع کار این کتاب را توصیه می کنم تا به دیدگاه مخالفان هم بپردازیم.

بحثی درباره‌ی کتاب چپ و راست: https://youtu.be/D6VV6AUUG3I

Dr. Azarakhsh Mokri
4 months ago - 382 likes

معرفی کتاب-"فسادپذیر" یا آنگونه که در ترجمه فارسی کتاب ذکر شده است، "قدرت و فساد" یک اثر بسیار خواندنی از برایان کلاس، استاد علوم سیاسی یو سی ال یا کالج دانشگاهی لندن است. با وجود آنکه کلاس یک دانشمند علوم سیاسی است در این اثر نگاه روان شناختی عمیق و به روزی به مقوله قدرت طلبی و اثر آن بر انسان ها دارد. کتاب با اشاره به واقعه ایی تلخ و عبرت آموز از تصادم و غرق شدن کشتی هلندی باتاویا در قرن هفدهم در سواحل استرالیا آغاز می شود. بر اساس یافته های تاریخی بعد از غرق شدن کشتی بازماندگان خود را به جزیره ایی کوچک بنام بیکن می رسانند و تحت فرمان و سلطه افسر دون پایه ایی بنام کورنلیز که اکنون ارشد کادر دریایی باقیمانده است نظامی قساوت آمیز شکل می دهند.
ناراضیان سرکوب می شوند، کودکان و ناتوانان جهت صرفه جویی در مصرف آذوقه اندک به جا مانده بقتل می رسند، زنان مورد بهره کشی جنسی قرار می گیرند و غیر وفادران به کورنلیز سربه نیست می شوند. شواهدی نشان می دهند که کورنلیز قبل از این واقعه، دارای صفات جامعه ستیز بوده است. سوالی که کلاس مطرح می کند این است که چرا بازماندگان باتاویا به این سرنوشت تن می دهند؟ آیا در این شرایط افراد قلدر و خشن و دارای صفات خودشیفتگی به قدرت می رسند؟ یا قدرت و اقتضای شرایط، انسان ها را وادار به خشونت و فساد می کند؟ شاید هم بازی روزگار و اتفاق های کم اهمیت تصادفی سرنوشت ما را رقم می زنند. "بدبیاری" با بدشانسی اتفاقاً نام اثر جدیدتر و همچنان جذاب کلاس است که هفته های آینده به معرفی آن نیز خواهم پرداخت.
در ادامه، کتاب فسادپذیر به پژوهش های رفتاری درباره کمک به همنوع در انسان ها و نخستی ها پرداخته و ریشه های قلدری، سلطه جویی و فریبکاری و همچنین تسلیم شدگی و انفعال را بررسی می کند. مروری اجمالی ولی خواندنی به نظریات انسان شناسان و متخصصان علوم رفتاری دارد و سعی می کند به این سوال پاسخ دهد که چرا دسته ها و گروههای برابری طلب و عدالت محور به سیستم های نابرابر و فاسد تبدیل می شوند؟
جالب اینکه بسیاری از افکار کلاس به ساپولسکی شباهت داشته و بخصوص در کتاب بدبیاری به مقوله دترمنیسم و آزادی انتخاب های ما می پردازد.

بحثی درباره کتاب فسادپذیر:
بخش اول: https://youtu.be/_0kQu-0aRd8
بخش دوم: https://youtu.be/DDq7pFdW4AU
بخش سوم: https://youtu.be/cbMPhuJ5_9U

Dr. Azarakhsh Mokri
4 months ago - 489 likes

معرفی کتاب- "تعیین شده" آخرین اثر رابرت ساپولسکی عصب شناس مشهور دانشگاه استفورد است. از ساپولسکی پیشتر تحقیقات و آثار جالبی درباره تعامل ژنتیک، محیط و یادگیری در زمینه رفتار بشر بخصوص مقوله همدلی و پرخاشگری منتشر شده است. کتاب مشهور و بنوعی کلاسیک او "چرا گورخرها زخم معده نمی گیرند" مورد توجه وسیع قرار گرفته و به فارسی نیز ترجمه شده است.
در کتاب اخیر "تعیین شده" ساپولسکی به مقوله بسیار پیچیده اراده یا انتخاب آزاد می پردازد. به باور او جهان حالت تعیّن یا دترمنیستیک دارد و سلسله علی و معلولی انفصال ناپذیر است به همین دلیل تصمیمات ما هم که برخاسته از سیستم فیزیکی-شیمیایی مغز هستند بناچار باید از این قاعده پیروی کنند. به بیان دیگر او اعتقاد به انتخاب آزاد در سیستم های زیستی ندارد.
او جهت تایید این دیدگاه به دو دسته عمده شواهد اشاره می کند: یکی یافته های اخیر علوم اعصاب که مدعی هستند قبل از تصمیمات آگاهانه و ادراک انتخاب، مغز تغییرات شیمیایی و الکتریکی خود را بروز داده است.
دسته دوم شواهد به انبوه یافته های روانشناسی اجتماعی اشاره دارند که نشان داده اند تصمیمات به ظاهر ارادی افراد بدون آنکه خود بدانند و به آنها وقوف یابند تحت تاثیر عوامل محیطی است. به بیان دیگر ما آنچه را که کاملاً ارادی می پنداریم تا حد زیادی توسط عوامل بیرونی تعیین گردیده است.

البته ساپولسکی در اینباره مطلقاً اولین کسی نیست که به این شواهد اشاره دارد و ادعای اختیاری نبودن رفتار را مطرح می کند. اما کتاب وی یک مرور نسبتاً جامع و هیجان انگیز به دیدگاههای مطرح و احیاناً متضاد در این زمینه است.

بررسی کتاب تعیین شده:
بخش اول: https://youtu.be/CluoD0nKe-Y
بخش دوم: https://youtu.be/PlrnsjTtK8c
بخش سوم: https://youtu.be/unfZn0tKFss
بخش چهارم:‌ https://youtu.be/rOXHSdC2Y9w

Dr. Azarakhsh Mokri
4 months ago - 526 likes

معرفی کتاب- "نسل ها" آخرین کتاب جین تووینج استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی سن دیگوی آمریکاست. تووینج بخاطر بیش از دو دهه پژوهش درباره رفتار نوجوانان و روند تغییر ویژگی های نسلی فردی شناخته شده است. وی قبل از این اثر، چند کتاب با مضمون مشابه تالیف کرده که "زندگی در عصر حق به جانبی: همه گیرشناسی خودشیفتگی" به فارسی ترجمه شده است. در آثار قبلی بیشتر تاکید تووینج بر رشد نوعی خودشیفتگی، فردگرایی مشکل آفرین و اشتغال زیاد با گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی و تبعات این روند در شادکامی نسل های جوان بوده است. اما بنظر من کتاب نسل ها برخلاف نوشته هایی قبلی کمتر خُرده گیرانه بوده و دیدگاهی حنثی تر و عینی تر به تحول نسل ها ارائه می دهد و باوجود آنکه تاکید عمده بر جمعیت آمریکای شمالی است اما بسیاری از یافته های آن به کل جهان از جمله نسل های جوان کشورمان نیز قابل تسری است. 
آیا اصولاً چیزی بنام تفاوت نسلها وجود دارد یا نوعی دسته بندی در ذهن ماست؟ تووینج معتقد است که تفاوت ها واقعی هستند و تحولات اقتصادی و تکنولوژیک در ایجاد نسل های خاص تاثیر داشته اند. پیش تر جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی بر تاثیر وقایع خاص و نادر مانند جنگ، انقلاب و بلایای طبیعی در ایحاد تفاوت های هر نسل تاکید داشتند اما تووینج در کنار این امور به تاثیر تحولات تکنولوژیک تاکید ویژه دارد. بعنوان مثال پیداش تلویزیون، سیستم تهویه مطبوع، وسایل مدرن آشپزخانه، وسایل جلوگیری از بارداری، اینترنت و شبکه های اجتماعی هریک در شکل دهی ویژگی های نسل مربوطه نقش ایفا کرده اند. 
او با شواهدی نشان داده که رشد تکنولوژی و افزایش طول عمر تاثیرات شگرفی بر رفتار نسل ها گذاشته است. حتی معتقد است جهش تولید و فراگیر شدن وسائل رفاهی منزل امکان زندگی تک نفره یا به اصطلاح مجردی را تسهیل کرده است و این خود در کاهش اندازه خانوار و تقویت حس فردگرایی البته بدون بار منفی آن موثر بوده است. در ضمن فرایند عمر و رسیدن به نقاط عطف کندتر شده است. افراد دیرتر ازدواج می کنند، دیرتر در زندگی مستقر می شوند، در سنین بالاتر درباره آینده شغلی یا زناشویی خود تصمیم قاطع می گیرند و در میانسالی و حتی سالمندی خواست ها و آرزوهایی را مطرح می کنند که سابقاً به گروه جوان ها تعلق داشته است. 
در مجموع خواندن این کتاب نسبتاً حجیم را به علاقمندان به علوم رفتاری و شناخت ابعاد پیچیده انسان توصیه می کنم. در آینده درباره آن بیشتر صحبت خواهم کرد.

Dr. Azarakhsh Mokri
8 months ago - 385 likes

معرفی کتاب- آخرین کتاب از دو پژوهشگر حوزه علوم رفتاری و روانشناسی بنام های دانیل سایمونز و کریستوفر شابریس که فکر کنم "ساده نیستیم؛ چرا ما گول می خوریم و برای آن چه می توان کرد؟" ترجمه مناسبی جهت عنوان اصلی کتاب باشد.

نویسندگان این اثر با آزمایش مشهور "گوریل نامریی" در اواخر قرن بیستم به شهرت رسیدند. اتفاقاً بعدها نیز کتابی به همین عنوان به چاپ رساندند که به فارسی نیز ترجمه شده است. در این آزمایش از شرکت کنندگان درخواست شده بود که تعداد پاس های توپ در بین دو تیم بسکتبال را بشمارند. در این میان فردی با لباس گوریل به میان بازیکنان آمده و برای چند ثانیه به سینه خود می کوبد و از صحنه خارج می شود. با کمال تعجب نزدیک به نیمی از آزمودنی ها متوجه حضور گوریل در صحنه نمی شوند و آنرا نمی بینند: پدیده ایی که از ان با عنوان "کوری بی توجهی" یاد می شود. جالب اینکه این آزمایش بدفعات تکرار شده و نتایج جالب تری بدست آمده است. در روایت های دیگر افراد متوجه گوریل شدند اما متوجه تغییر لباس بازیکنان نشدند. زمانیکه متوجه لباس ها شدند از تغییر رنگ کفپوش ها یا پرده ها باز ماندند و ...

در کتاب جدید خود، سایمونز و شابریس با یادآوری این پژوهش به نکته مهمی درباره کارکرد ذهن انسان می پردازند. زمانیکه ما بر پدیده ایی تمرکز می کنیم و سعی در یافتن و اثبات آن داریم شواهد متناقض و رد کننده آنرا یا نمی بینیم یا انکار می کنیم. این مسئله زمینه ساز بسیاری از فریب خوردن ها می شود.

تمرکز و وفاداری ما بر دانسته هایمان ما را از انبوه ندانسته ها باز می دارد. وقتی به مطلبی اعتقاد داریم شواهد در جهت تایید آنرا با سهل انگاری زیاد و بدون توجه به نقایص آنها می پذیریم. در کتاب به مثال های متعددی در اینباره اشاره شده است.

چگونه چارلز پونزی یا برنی مدوف سالها با تشکیلات هرمی خود به سو استفاده از مردم اقدام کردند و شواهد آن مورد توجه قرار نگرفت؟ چرا آبراهام والد در جریان مقاوم سازی و زره دار کردن بدنه هواپیماهای آسیب دیده در جریان بمباران آلمان، بدرستی معتقد بود اتفاقاً جاهایی که تیر نخورده اند را باید تقویت کرد؟ چگونه و بر چه مبنایی عده ایی از متخصصان خوش فکر آمار موفق به شناسایی مقاله های تقلبی و داده های ساختگی در پژوهش های معاصر می شوند؟

برای رهایی از اینگونه در دام افتادن ها لازم است بصورت فعال در جستجوی شواهد نقض کننده باورهایمان باشیم. به اموری بیندیشیم که می توانستند اتفاق بیفتند و نیفتادند. به انهاییکه مداخله ما را انجام نداند و کماکان جواب گرفتند!


بحثی درباره کتاب ساده نیستیم قسمت اول: https://youtu.be/Tl6zkj31u_k

Dr. Azarakhsh Mokri
9 months ago - 373 likes

معرفی کتاب-"اثر انتظار" آخرین کتاب دیوید رابسن نویسنده و ژورنالیست انگلیسی است که پیش تر در همین صفحه، کتاب "تله هوش" او را معرفی کرده ام. اساس این کتاب خواندنی بر یافته یا نکته بسیار جالب و اثبات شده ایی در پزشکی وعلوم رفتاری استوار است: باورها و انتظارات ما تبعات جدی دارند و می توانند بر سلامت جسمی و روانی ما اثر بگذارند. اگر انتظار دارید که دارو یا ماده ایی برای بدن یا بیماری خاصی مفید است، مصرف آن تا حدودی به کاهش آن بیماری منجر خواهد شد. این همان اثر دارونما یا پلاسبو است. جالب اینکه حتی اگر مطلع شوید که آن ماده صرفاً یک دارونماست، کماکان اثرات مفید آن پدیدار خواهد شد. عجیب تر آنکه طی سال های اخیر قدرت دارونمایی ترکیبات افزایش قابل توجه ایی یافته اند به گونه ایی که در بسیاری موارد به داروی اصلی نزدیک شده اند. .
مسئله به اینجا ختم نمی شود. اگرانتظار داشته باشیم دارو، ماده یا عملی برای ما مضر است، اثرات زیانبار قابل توجهی که به آن اثر نوسیبو می گویند، بوجود می آیند: بیمارانی که از عارضه جانبی احتمالی یک دارو مطلع شدند، بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه می کنند. هرگونه تغییر توجیه نشده در ظاهر یا بسته بندی داروبه افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر می شود. در افرادی که اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری می شود، بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند. بعد از مصرف غذاهایی که آنها را کم کالری می پنداریم زودتر گرسنه می شویم. این فهرست و مثال های تامل برانگیز در کتاب رابسن ادامه دارد و البته به جاهای حساسی می رسد.
پژوهش های زیادی نشان داده اند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر می گذارند. حال چقدر این بدلیل اثر مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات است؟ سوالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را می طلبد. اگر بخش عمده ایی از عوارض به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسان ها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرس های زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولاً مبتلا به بیماری خاصی هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، در اینصورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟

بررسی کتاب اثر انتظار:
https://youtu.be/OH1gFi-pgZg

Dr. Azarakhsh Mokri
11 months ago - 256 likes

معرفی کتاب
"درباره پسران و مردان" آخرین کتاب ریچارد ریوز نویسنده و پژوهشگر موسسه‌ی بروکینگز واشینگتن است. ابتدا به‌دلیلی که ممکن است بحث های آن باعث سو‌تفاهم و برداشت‌های تند جانبدارانه شود، قصد معرفی این کتاب را نداشتم اما پس از آنکه در میانه‌ی کتاب به جمله‌ی تاثیرگذاری از دانیل اشوامنتال فعال سیاسی و اجتماعی برخوردم که می گفت: "قانون آهنین سیاست این است که اگر مشکلات واقعی در جامعه باشند و گروه‌های مسئول به آنها نپردازند، گروه‌های غیرمسئول به آنها خواهند پرداخت" تصمیم به ارائه آن گرفتم.
این کتاب که اتفاقاً بنظرم بسیار آموزنده و تامل برانگیز است به این نکته اشاره دارد که طی چهار دهه‌ی گذشته تقریباً در تمامی کشورهای مرفه درصد دانشجویان دختر به طرز چشمگیری از پسران پیشی‌گرفته است. تا اینجای کار جای هیچ ناراحتی و نگرانی نیست اما نکته این است که این رشد دختران فقط به دلیل سعی و تلاش ارزشمند ایشان نیست بلکه بخشی ناشی از نوعی افول، سرخوردگی و ناتوانی پسران و بیعلاقگی آنان به مشارکت در امور اجتماعی و افزایش نوعی در خودرفتگی است؛ با‌‌این‌حال سیاستمداران محافظه کار افراطی سعی دارند اِشغال فرصتها توسط زنان، کاهش ارزشهای مردسالاری و رشد افکار فمینیستی را علت این تحول معرفی کرده و جهت اهداف خود بهره برداری کنند.
تعداد پسرانی که انگیزه تحصیل، رقابت شغلی و میل به تشکیل خانواده را از دست داده و به دامن مواد، بازیهای کامپیوتری و قالب خود تشخیص
داده ی ای دی اچ دی! پناه‌ برده‌اند رو‌ به فزونی است.
کتاب به بررسی جالبی از دلایل احتمالی این روند می‌پردازد که کاهش مشاغل نیازمند توان بدنی مردانه و به اصطلاح زنانه شدن ماهیت کار، انقلاب رباتیک و هوش مصنوعی و همچنین آسیب پذیرتر شدن پسران دارای بیش فعالی و آستانه توجه و تمرکز پایین به دلیل تغییر ماهیت مدارس و مراکز آموزشی، از آن جمله اند.
افزایش اختلاف طبقاتی و فاصله درآمد مشاغل، ناتوانی مردان در اتخاذ نقش های دو یا چندگانه اجتماعی و عاطفی، تفاوت های زیستی در آسیب پذیری به استرس، تاثیر پذیری بیشتر از زندگی در محلات پر دردسر، نقش کمرنگ تر پدران در خانواده و حتی شیوع بازی های کامپیوتری از موارد دیگری هستند که به آنها اشاره شده است.

بحثی درباره کتاب "درباره پسران و مردان": https://youtu.be/eVH9Zgv5SXo

Dr. Azarakhsh Mokri
1 year ago - 268 likes

معرفی کتاب-"ماشین تجربه" آخرین اثر خواندنی و بسیار آموزنده اندی کلارک فیلسوف انگلیسی است. کلارک در این کتاب به بررسی اجمالی و جذابی از نظریه ایی معاصر درباره چگونگی کارکرد مغز و ذهن بعنوان ماشین های پیش بینی کننده می پردازد.
از دیر باز اینگونه تصور می شد که مغز به کمک حواس محیطی، محرکهای بیرونی و بدنی را درک کرده و با تلفیق آورده های حسی و ادراکی به یک جمع بندی درباره انچه در اطراف می گذرد، می رسد. اما پژوهش های متعددی که ابتدا در حوزه بینایی و سپس در سایر حواس صورت گرفتند نشان دادند که کارکرد مغز بیشتر اینگونه است که با تکیه بر تجارب قبلی ابتدا "حدس ها و پیش بینی هایی" را مطرح می کند و سپس این حدس ها را با تلفیق اطلاعات رسیده از حواس محک می زند. اگر حدس درست بود بر خزانه تجربه می افزاید و اگر اشتباه صورت گرفته بود به اصلاح خطا اقدام می کند. به این مسئله "پردازش پیش بینی کننده" می گویند. بعنوان مثال وقتی چند لکه در میان برگها می بینید با توجه به تجربه قبلی اندوخته در طی عمر و موقعیت مکانی و زمانی و هیجانی، مغز ما سریعاً تخمینی مبنی بر اینکه آن لکه ها یک چهره، جاندار یا تکه سنگ هستند می رسد و جهت رد یا تایید پیش بینی خود اقدام می کند. به این ترتیب بسیاری از خطاهای بینایی جالبی که در کتاب به آنها اشاره شده قابل تفسیر می شوند.
اما هیجان کتاب از اینجا ادامه می یابد که این روش فقط مختص بینایی یا شنوایی نیست بلکه ما در درک هیجانات و حالات روانی خود و همچنین بیمارگونه یا طبیعی دانستن حالات درونی نیز از همین نوع پردازش استفاده می کنیم.
بعنوان مثال وقتی متوجه ضربان بالاتر قلب می شویم با اتکا به استنتاج آماری از گذشته و تلفیق نشانه های محیطی و باورهای فرهنگی درباره نوع هیجان خود و طبیعی یا غیرطبیعی بودن آن آگاه می شویم یا بهتر بگویم آگاهی می سازیم.
همچنین در پزشکی انبوهی از مراجعان وجود دارند که از دردهای مزمن، خستگی یا اشکال تنفسی یا گوارشی رنج می برند و نتایج معاینات گسترده، مشکل مشخص بدنی برای ایشان پیدا نمی کنند. در اینگونه موارد به اصطلاح گفته می شود که "مشکل عصبی" است بدون آنکه تفسیر بیشتری ارائه گردد.
کلارک معتقد است که بکمک این دیدگاه درباره کارکرد مغز می توان اینگونه بیماری ها را بهتر فهمید و توضیح داد.

بحثی درباره‌ی کتاب ماشین تجربه: https://youtu.be/x47UTOzShlA

Dr. Azarakhsh Mokri
1 year ago - 234 likes

معرفی کتاب- "الگویابان: نظریه‌ایی در باب اختراعات بشری" از جمله کتاب‌های اخیر سیمون بارون-کوهن استاد روانشناسی رشدی دانشگاه کمبریج است. بارون-کوهن حدود سه دهه است که درباره اختلال اوتیسم پژوهش می کند و از جمله نظریه‌پردازان مشهور این حوزه است. او برای مخاطب فارسی زبان نیز شناخته شده است و ترجمه چند کتاب از وی با نام‌های "شناخت شرارت بشر" و "زن چیست؟ مرد کیست؟" به چاپ رسیده است.
در کتاب الگویابان او به جمع بندی پژوهش‌های خود درباره به اصطلاح انواع مغزها می پردازد. او مدعی است که مغز انسان هوشمند در دو محور به توانمندی‌های مهمی رسیده است: از یکسو قدرت نوعی خواندن ذهن دیگران و درک نیات و عواطف و حالات هیجانی ایشان و از سوی دیگر توان استدلال درباره وقایع فیزیکی جهان پیرامون و کشف روابط علّی و معلولی در آن.
به مورد اول توانایی همدلی و به مورد دوم مکانیسم سیستم‌سازی می گوید. به اعتقاد اون مکانیسم سیستم‌سازی مسئول اکتشافات و اختراعات است. افرادی که در آنها این مکانیسم رشد زیادی دارد مشاهده‌گران دقیق جهان هستند، علاقه مفرط به طبقه بندی و آزمایش دارند، مکرر درباره علت رخ‌دادها سوال می‌کنند، اشتغال زیادی با اعداد و محاسبات دارند و می‌توانند فارغ از روابط انسانی و عاطفی ساعت‌ها تا سال‌ها برروی پدیده‌های مکانیکی تامل و اندیشه کنند. این توانمندی بدون عارضه و هزینه نیست و این افراد در روابط عاطفی و هیجانی ضعیف بوده و آسیب پذیرترند. همچنین گاهی پرسشگری افراطی آنها و تمرکز بی وقفه بر روی برخی مسائل تکراری باعت نوعی جمود شناختی و سرسختی و یک‌دندگی می شود. بعلاوه بنابر ادعای او منتهی‌الیه این توانمندی می تواند به اختلال اوتیسم ختم گردد.
این ادعای بارون-کوهن چه درست و چه نادرست طرفداران و مخالفان جدی پیدا کرده است. حتی چالشی‌تر اینکه او مدعی است که نظام سیستم‌سازی با تستوسترون و مغز مردانه مرتبط تر است.
آیا بین سرسختی که در کتاب تاد کشدن به آن پرداختیم و یک‌دندگی اوتیستیک شباهتی وجود دارد؟ آیا افراد علاقمند به علوم بویژه علوم پایه و فنی و همچنین دانشمندان و مخترعان در مقایسه با دیگران صفات اوتیستیک بیشتری دارند و در حوزه همدلی و هیجانی دچار اشکال هستند؟ آیا بین نبوغ علمی و ریاضی و صفات اوتیستیک قرابتی هست؟ آیا علاقه پسران به مسائل فنی، مهندسی و مکانیکی از این گرایش نشات می‌گیرد؟ چرا صفات اوتیستیک در مردان شیوع بیشتری دارد؟
اینها همگی سوالاتی هستند که در جلسات آینده به نقد و بررسی آنها خواهم پرداخت.

قسمت اول بررسی: https://youtu.be/ctXhW8bMGVs

Dr. Azarakhsh Mokri
1 year ago - 270 likes

معرفی کتاب- "حیرت" اثر داکر کلتنر. 
با گرامی داشت نوروز و سال نو، برای امسال هم مجموعه ایی از کتاب ها را برای معرفی خدمت دوستان و علاقمندان در نظر گرفته ام. 
از این میان با کتاب "حیرت" نوشته کلتنر آغاز می کنیم. از کلتنر کتاب "تناقض قدرت" را پیش تر در اردیبهشت سال گذشته در همین صفحه معرفی کردم. او استاد روانشناسی دانشگاه برکلی است. 
حیرت را جهت ترجمه لغت (اُو) بکار برده ام که البته معادل دقیقی نیست. شاید هم بتوان از واژه "شگفتی" استفاده کرد. نمی دانم آیا واژه بهتری یافت می شود یا نه. در هر حال آن عبارت است از هیجانی که هنگام مواجه شدن با رازی عظیم در ما بوجود می آید. بودن در حضور موجودی سترگ و رازآلود که به ما احساس کوچکی داده و درک ما از جهان را تعالی می بخشد. 
از جمله مواردی که منجر به این حس در ما می شوند به گفته کلتنر می توان به برخورد با زیبایی اخلاقی، جوشش و خیزش های گروهی، صحنه هایی از عظمت طبیعت، موسیقی، طراحی ها و شاهکارهای بصری، اماکن و لحظات روحانی و مذهبی، مواجه شدن با مرگ یا تولد و نوزایی و بالاخره کشف و شهود اشاره کرد. او از این هشت حالت بعنوان هشت شگفتی زندگی یاد می کند. 
این هیجان گاهی با نوع خاصی از اشک ریزش هم همراه است; نوعی اشک شوق در مشاهده عظمت. وقتی شجاعت، از خود گذشتگی یا بخشندگی دیگران را می بینیم یا در مقابل آبشار یا قله ایی بزرگ قرار می گیریم یا نوزادی به زندگی ما پا می گذارد آنرا تجربه می کنم. جالب اینکه به ادعای جین گودال، شامپانزه ها هم با مشاهده آبشار به این حالت که آنرا "نمایش های آبشار" می نامد، دچار می شوند. 
کلتنر با توصیه پل اکمان هیجان شناس مشهور به مطالعه حیرت رو می اورد و طی دو دهه اخیر پژوهش های جالبی در اینباره انجام داده است. 
تجربه حیرت و لو به اندازه چند دقیقه در هفته از ما انسانی بخشنده تر و از نظر روانی پایدارتر و سالم تر می سازد. انسان ها بعد از آن، خود را کوچکتر می بینند که منجر به فروتنی و حس همدلی بیشتر در ایشان می گردد. همبستگی گروهی افزایش می یابد و خشم به افراد درون گروه کاهش می یابد. 
این حس چرا بوجود آمده است و چه کارکردی برای بشر داشته است؟ پاسخ آنرا نمی دانیم ولی افرادی مانند کلتنر، رابین دانبار و جاناتان هایت به گونه ای اشاره دارند که این هیجانات در شکل گیری تمدن و گروههای میلیونی انسانی موثر بوده اند. آن حس جمعی یا "متعال" افراد را متحد کرده و از آنان دسته های منسجم کارآمد ساخته است. 

بحثی درباره‌ی کتاب حیرت
https://youtu.be/awuHBvGeTOU