عشق مردی که هرگز عشق را نچشیده است، یعنی امره، و عشق حِجران که با امید یافتن فرزند گم شدهاش نفس میکشد..
در عمارتی که هیکران برای نگهداری از بچه ها می آید، بدون اینکه بداند دختر خودش است، دختری را که سال ها پیش از دست داده بود، پیدا می کند. طعم عشق را نیز خواهد چشید. مادر و دختر، هیکران و ملک که در اثر بازیهای نامادریشان کریمان و علیه، مادرشوهر امره از هم جدا شده بودند، دوباره با چرخش سرنوشت کنار هم میآیند.
در حالی که سرنوشت امره و هیکران را به هم نزدیک می کند، بدبینان البته بیکار نخواهند ماند. آلیه مادربزرگ ملک و نامزدش یلیز که به شدت عاشق امره است، بزرگترین دشمن عشق امره و هیکران خواهند بود. در حالی که آلیه به دنبال راه هایی برای خلاص شدن از شر هیکران است تا از افشای اسرار خود جلوگیری کند، یلیز که برای از دست دادن امره همه چیز را به خطر می اندازد، شروع به برنامه ریزی های شیطانی برای خلاص شدن از شر هیکران می کند. اما هر کاری که میکنند، نمیتوانند مانع از نزدیک شدن امره و هیکران شوند، تنها برنده این جنگ عشق خواهد بود.
#هجران# الچین زهراایرم# برکباکیاوغلو #Hicran