Channel Avatar

Gulperi - گلپری @UCXQhrSQvGUpr2uYuzJIFBWg@youtube.com

12K subscribers - no pronouns :c

عشق بی قید و شرط او به فرزندانش تنها پرتوی امید برای مادری ا


05:06:08
گل‌پری مبارزهٔ زندگی یک زن
06:13
یعقوب شرط گذاشت که حسن را از زندان نجات دهد | گلپری قسمت 5
33:24
بچه‌ها گل‌پری و قادیر را دوباره به هم بازگرداندند | گلپری
05:40
جان، خواست به مادرش کمک کند | گلپری قسمت 5
24:42
گل‌پری جان را از دست آدم‌های بد نجات داد | گلپری
09:23
هرگز فکر کردی چرا مادرت عمویت را با چاقو زد؟ | گلپری قسمت 5
22:19
او حسن را هنگام بردن به آمبولانس دید | گلپری
12:49
گُلپری، خواست که دام را کجا بیاموزد | گلپری قسمت 5
20:45
گُل‌پری فهمید که حسن مورد حمله قرار گرفته است | گلپری
07:22
من خودم خوبم، حتی بدون تو! | گلپری قسمت 5
20:21
گولپری در تلاش است که حسن را نجات دهد | گلپری
04:14
کادیر در تلاش است که گولپری را از داخل بیرون بیاورد | گلپری قسمت 4
21:48
کادیر باعث شد که ایوب دستگیر شود | گلپری
06:03
کادیر، کان را با گولپری صحبت کرد | گلپری قسمت 4
05:05:51
نام دیگر مبارزه: گل‌پری
22:29
برای اینکه حسن به زندان نرود، پیشنهاد ایوب را پذیرفت | گلپری
03:59
کادر به یعقوب‌ها هشدار داد | گلپری قسمت 4
20:35
گُل‌پری، کادر را در بستر بیماری پرستاری کرد | گلپری
06:00
این آدم کثیف چرا اینجا است؟ | گلپری قسمت 4
21:57
حسن برای اینکه به دردسر نیفتد، آن را به یعقوب سپرد | گلپری
03:26
ممکن است مادرمون مثل چیزی که فکر می‌کردیم نباشه! | گلپری قسمت 4
26:29
حسن به پدرش اسلحه کشید! | گلپری
09:00
شیماء دید که کادر به گلپری رفته است | گلپری قسمت 4
20:43
شیما نوشیدنی داغ را روی گلپری ریخت! | گلپری
05:51
جان از کادر خواست که مادرش را نجات دهد | گلپری قسمت 4
23:13
کادر و حسن گل‌پری را از دست ایوب نجات دادند | گلپری
04:38
به نظر می‌رسد که خون به مغز شما نمی‌رسد! | گلپری قسمت 4
21:44
برای نجات شیماء، جان خود را به خطر انداخت | گلپری
08:21
بدریه، اشیاءی را که گُل‌پری پنهان کرده بود پیدا کرد | گلپری قسمت 4
23:52
امروز در آشپزخانه عشق وجود دارد | گلپری
05:17
حسن با وجود اینکه انجام داد، نام او را نداد | گلپری قسمت 4
21:15
برای اینکه بچه‌ها برگردند، تصمیم به طلاق گرفت | گلپری
06:31
به شیما گفت که او دوست سابقش بوده است | گلپری قسمت 4
22:32
کجا که بچه‌های ما بروند، ما هم همانجا خواهیم بود | گلپری
12:49
گولپری به خاطر بسته‌ای که حسن گذاشته بود، دستگیر شد | گلپری قسمت 4
23:19
تلاش برای قانع کردن بچه‌ها به بازگشت به خانه | گلپری
08:48
چطور توانستی اینقدر بد باشی، حسن؟ | گلپری قسمت 4
21:45
حسن فهمید که گُلپری با کادر ازدواج کرده است | گلپری
04:36
کادر وقتی گُلپری را با لباس دید، شگفت‌زده شد | گلپری قسمت 3
23:03
از حسن و آرتیمیس پنهان شدند | گلپری
04:21
نمی‌خواهد به هیچ‌کس بدهکار بماند | گلپری قسمت 3
23:41
گلپری و کادیر سعی می‌کنند به بچه‌ها بگویند که ازدواج کرده‌اند | گلپری
05:24
بدریه نتوانست از علی رهایی یابد! | گلپری قسمت 3
21:21
ايوب، سعي كرد گلپري را بكشد | گلپری
08:15
آرتمیس و حسن با یکدیگر آشنا شدند | گلپری قسمت 3
25:39
سایه‌ای که بر روز خوشبختی افتاد | گلپری
04:09
حسن آدرس خانه را به اژدها داد | گلپری قسمت 3
26:37
تفکرات پس از تصمیم به ازدواج... | گلپری
08:24
کن، گلپری را ناراحت نکرد و غذا را خورد | گلپری قسمت 3
20:29
این سابتاژ را جز ایوب کسی انجام نمی‌دهد! | گلپری
08:12
بچه‌ها با گلپری می‌روند | گلپری قسمت 3
21:15
تله‌ای که ایوب برپا کرد، بر گلپری و جان هم تأثیر گذاشت | گلپری
05:00
یعقوب همه‌ی هدایا را از دست کودکان گرفت | گلپری قسمت 3
21:03
جان دوباره شنیدن را آغاز کرد | گلپری
08:17
گلپری دیگر مجبور به ازدواج نیست! | گلپری قسمت 3
20:58
این چیزی که تو داری عشق نیست، بیماری است! | گلپری
09:57
بدریه، حمایت گلپری را قبول نمی‌کند | گلپری قسمت 3
22:47
گلپری، قادر را از زندان آزاد کرد | گلپری
06:54
آن‌ها می‌خواهند که گلپری ازدواج نکند | گلپری قسمت 3
22:10
برای نجات قادر، دنبال اثبات می‌گردند | گلپری